پیشاپیش از همه ی دوستان که هرزنوشته های یک آدم همیشه خواب را می خوانند سپاسگزار و به جهت هرزدهنی هایم پوزش می طلبم. چنانچه خوابگرد را می پسندید به دیگران نیز توصیه کنید.

سه‌شنبه، آذر ۲۳

دا و دادا...

علیک السلام،
راستش خیلی خیلی خوشحالم که می خوام در مورد یه ادم خیلی خیلی خیلی معروف الان یه چیزایی بنویسم، نمی دونین که این بنده خدا یه خانومی بوده تو جنگ شق القمر کرده ! هیفده هیژده روز تو خرمشهر بوده الان حدود سی ساله داره بابت اون هیفده هیژده روز حالشو می بره می دونین؟ این بنده ی خدا اصلا اهل خودستایی نیستا! نه وژدانن همه ی این چیزایی رو که می گه واسه ی رضای خداس!
 اگه می بینین تو کتابش همه ش رشادت کرده، به همه جاش ترکش خورده، چه می دونم کلی زحمت کشیده اصلا واسه این نبوده که بیاد با کمک یه بنده خدایی دیگه کلی آسمون ریسمون ببافه و کلللللللللللللللللللللللللللللللللللللللللللللللللللی سکه ی تموم بهار آزادی بهش بدن که؟! می خواسته رشادت کنه، حالا از  همه ی اینا گذشته دیروز تو یکی از روزنومه ها نوشته بودن این خانومه که کلی رشادت کرده بوده، داداشش پیشش مرده بوده، باباشم جلوتر از این تیر خورده بوده، می خواد در مورد شوهر ش که تیر نخورده بوده، کلی رشادت کرده بوده، اخرشم زنده مونده بوده یه کتابی بنویسه!
 نه اینکه فک کنین می خواد صد وده تا دیگه سکه هاپولی کنه ها ؟ نه بابا این بنده ی خدا برعکس اون گربه هه که دهنشو باز کرده بوده، برای رضای شکمش موش خورده بوده، می خواد در مورد شوهرش که رشادت کرده بوده، آخر جنگ زنده مونده بوده، آوازای دلی دلی خونده بوده یه کتاب بنویسه!!
حالا ما آدمای بیس پنج زاری حسودیم خوب! هی میاییم می نویسم بابا این کتاب "گه زد" به ادبیات داستانی و حتی ادبیات جنگ! اونوقت یکی میاد می گه:
     شما انگار یه جات می سوزه که یه کتاب "مذهبی"!! رکورد فروش رو زده!!!!
البته من یه جام بیشتر از اون جایی که این بابا گفته می سوزه نه برای رکورد زدن این کتاب، بل برای این ببوجان  احمق که "دا" رو کتاب مذهبی می دونه!! البته یه روزی یه جایی خیلی وخت پیشا خونده بودم:
                    دشمنان من ضعیف و نادانند.
این جمله رو نزدیک به بیست وپنج سال پیش خونده بودم، نمی دونم چی شد یه هویی همینجوری  یه هو یادم اومد، حالا بگذریم!! دا رو که همینجوری باسمه ای کردین پرفروش ترین کتاب!! منتظر می مونیم کتاب آقا حبیب رو هم بخونیم!! لابد این حبیب آقاتون یه تنه رفته بغداد رو فتح کرده اومده و ما خبر نداشتیم!!
 راستی یه چیزی؛ پیشنهاد می دم واسه اینکه نام کتاب قبلی با این یکی سنخیت داشته باشه اسمشوبذارین" دادا" خوب به من چه با " دا" مچ می شن دیگه..........
گنگ خوابدیده

هیچ نظری موجود نیست: